جدول جو
جدول جو

معنی خرده هیزم - جستجوی لغت در جدول جو

خرده هیزم(خُ دَ / دِ زُ)
هیزمهای ریزه که پس از شکستن باقی می ماند. آشغال هیزم. هیزم خرده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرده ریز
تصویر خرده ریز
چیزهای خرد، کم بها، پراکنده و بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
(خُ دَ / دِ زَ / زِ)
چیزهای بسیار کوچک. آشغال. ریزه پیزه. خرت و پرت. خرده ریز
لغت نامه دهخدا
(خُ کَ / کِ زُ)
هیزم خشک:
بگشتند و آتش برافروختند
بدو خشک هیزم همی سوختند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ)
آشغال. ریزه پیزه. خرت و پرت. چیزهای بسیار کوچک
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرده ریزه
تصویر خرده ریزه
اشیا کم ارزش چیزهای کم فایده یا بیهوده، باقیمانده هر چیز آشغال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرده ریز
تصویر خرده ریز
اشیاء کم ارزش، چیزهای کم فایده یا بیهوده، باقی مانده هر چیز، آشغال
فرهنگ فارسی معین
خرت وپرت، خنزرپنزر
فرهنگ واژه مترادف متضاد